-
سودا
جمعه 1 دیماه سال 1385 01:46
مرا دیدی سری بالا نکردی ز اشک و آه من پروا نکردی دل من شد مزار آرزوها تو هم سودی از این سودا نکردی
-
به هر ..........
دوشنبه 20 آذرماه سال 1385 23:17
فقط دریا دلش آبی تر از من بود .. و من از دریا..دلم دریا .. فقط این را ندانستم !!! چرا گشتم چنین تنها تر از تنها !!.. به هر آبی شدم آتش .. به هر آتش شدم آبی .. به هر آبی شدم ماهی .. به هر ماهی شدم دامی .. به هر نا محرمی ساقی .. به هر ساقی می باقی .. و تو این را ندانستی !! چرا گشتم چنین عاصی؟ !..
-
چه زود
پنجشنبه 16 آذرماه سال 1385 23:39
چه زود همه ء اون چیزهای قشنگ رو از دست دادم چه زود طلوعم به غروب نشست چه زود بهار اومد و گذشت و پاییز شد چه زود چه زود احساس میکنم دیگه تنهای تنها موندم
-
چه دلتنگ تو ام
پنجشنبه 9 آذرماه سال 1385 23:39
دیشب دوباره خوابت رو دیدم باز اومدی سراغم مثل اون روزا که با هم خوب بودیم دیشب خیلی خوشگل شده بودی دلم می خواست بوست می کردم اما یکدفعه از خواب پریدم برگرد برگرد برگرد چه دلتنگ تو ام تویی که با آمدنت جلوه ای تازه از دنیا را برایم نمایان کردی و با رفتنت همه زیبایی ها را با خود بردی . بهاری نو در پیش است . همه چیز رنگ...
-
برای پیشی
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1385 23:55
سلام خوبی پیشی منو ببخش من واقعا منظوری نداشتم معذرت جیگرم جیکجیکجیک دوست دارم پیشی جون
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 4 آذرماه سال 1385 14:05
سلام معذرت چند روزی نبودم خیلی دلم تنگ شده بود برای همه چیز اما حالا که اومدم با خودم می گم کاش اصلا نمیومدم خواهش می کنم برام دعا کنین خدایا تنهام نزار نزار این بارم دلم بشکنه خودت می دونی که چقدر دوسش دارم
-
امشب
جمعه 26 آبانماه سال 1385 23:44
امشب هم باید بنویسم مثل دیشب مثل شبهای قبل مینویسم مثل هر شب یک عمره دارم اینکارو میکنم هر شب مینویسم هر شب دوستت دارم هایی رو مینویسم که دلم میخواست پیشت فریاد میزدم و نتونستم و نمیتونم ولی امشب با تمام شبابی دیگه فرق داره امشب گفتم دوست دارم اما داد نزدم به زبونم نیوردم با نگاهم گفتم می دونم تو هم با نگاه جواب منو...
-
تنها
سهشنبه 23 آبانماه سال 1385 03:21
چقدر خسته ام چقدر تنها مانده ام پرم از احساس پوچی احساس تنهایی داره خفم میکنه . جایی نیست تا بشه راحت و بی دغدغه فریاد زد کسی نیست .
-
عشق اول
جمعه 19 آبانماه سال 1385 01:30
سلام خدا جون نمی دونی چقدر دلم گرفته .................. دلم می خواد با هات حرف بزنم می خوام بشم مثل فدیما بنده خوبه خودت نمیدونی چقدر تنهام سر دوراهی بدی قرار گرفتم این دفعه سومی که اون از من می گیری باز به من پس اش میدی نمی دونم این بار باورش کنم یا باز می خوای از من بگیری خدا جون تو رو به بزرگیت قسم اگه می دونی من...
-
زندگی
سهشنبه 16 آبانماه سال 1385 01:24
زندگی با همه وسعت خویش مسلک ساکت غم خوردن نیست حاصلش تن به قضا دادن و پژمردن نیست اضطراب وهوس ودیدن و نادیدن نیست زندگی خوردن وخوابیدن نیست زندگی جنبش وجاری شدن است زندگی کوشش و راهی شدن است از تماشاگه آغاز حیات تا به جایی که خدا می دند
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 14 آبانماه سال 1385 02:44
شرمنده ها نمی دونم چرا اینجوری شد تا که بودیم نبودیم کسی---کشت ما را غم بی همنفسی--- تا که رفتیم همگان یار شدند---تا که خفتیم همه بیدار شدند--- قدر آیینه بدانید که هست---نه در آن وقت که افتاد شکست
-
تا که
یکشنبه 14 آبانماه سال 1385 02:26
تا که بودیم نبودیم کسی---کشت ما را غم بی همنفسی---تا که رفتیم همگان یار شدند---تا که خفتیم همه بیدار شدند---قدر آیینه بدانید که هست---نه در آن وقت که افتاد شکست
-
دل من
چهارشنبه 10 آبانماه سال 1385 23:44
دل من روزگاریست که ترانه جنون را از بر نموده و به دست باد سپرده است . بارها گفته ام که دلم نیاز به یک درخت دارد . دلم نیاز به یک آه از ته دیافراگم وجودم دارد . این روزها ترانه دلم سکوت است و لبخند و آتش . راستی چه پارادوکس عجیبی ! دلم در انسداد و حیرت وامانده و هیچ کس ... هیچ کس نمی تواند به دلم کمی رحم کند و مرا از...
-
یکی بود یکی نبود
یکشنبه 7 آبانماه سال 1385 00:20
یکی بود یکی نبود اون که بود تو بودی اونکه تو قلب تو نبود من بودم یکی داشت یکی نداشت اون که داشت تو بودی اون که جز تو کسی رو نداشت من بودم یکی خواست یکی نخواست اون که خواست تو بودی اون که نخواست از تو جدا بشه من بودم یکی گفت یکی نگفت اون که گفت تو بودی اون که دوست دارم رو به هیچ کس جز تو نگفت من بودم یکی رفت یکی نرفت...
-
نگاه . سکوت. لبخند
سهشنبه 2 آبانماه سال 1385 01:41
یه شب اومدی ساده و آروم . نشستیم با هم حرف زدیم . از خودمون گفتیم از مشکلاتمون از دلتنگیهامون از تنهاییهامون . به زبون نیاوردیم ولی قرارمون این شد که همیشه در یاد هم باشیم ؛ به زبون نیاوردیم ولی به هم قول دادیم برای هم پشت محکمی باشیم به زبون نیاوردیم ولی عهد کردیم که با هم مثل یه آینه باشیم اینقدر صاف که بشه زشتی ها...
-
زندگی.........؟
یکشنبه 30 مهرماه سال 1385 03:52
دکتر شریعنی ... دنیا را بد ساخته اند........ کسی را که دوست داری،تورادوست نمی دارد. کسی که تورا دوست دارد ،تو دوستش نمی داری اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند و این رنج است . زندگی یعنی این....
-
علی (ع)
دوشنبه 24 مهرماه سال 1385 02:59
نه فقط بنده به ذات ازلی می نازد ناشر حکم ولایت به ولی می نازد گر بنازد به علی شیعه ندارد عجبی عجب اینجاست خدا هم به علی می نازد شهادت مولای متقیان، امیر المومنین علی (ع) بر همه تسلیت باد.
-
دوستم داشته باش
شنبه 22 مهرماه سال 1385 02:43
دوستم داشته باش همانگونه که من دوستت داشته ام بگذار فاصله من با تو همین من و تو باشد که ما بی آنکه بخواهیم یا بتوانیم فاصله ای نمی شناسیم بگذار عشقی که هزاران ماجرا آفرید هزاران خاطره هزاران آرزو و هزاران لطیفه چون آرزویی لطیف در خاطر ما بماند بکذار رفتنی ها همه بروند و عشق بماند تا تنها عشق بماند که بی عشق تو را و...
-
ماه رمضان
چهارشنبه 12 مهرماه سال 1385 00:11
رسول الله (صلى الله علیه و آل ) هنگامى که رویت هلال رمضان مىفرمود، رو به قبله مىنمود و دستهاى مبارکش را بلند مىکرد .و مىگفت : پروردگارا این ماه را بر ما نو گردان به امن و امان، و سلامتى و اسلام، و تندرستى شایان تشکر، و روزى فراخ، و بر طرف ساختن دردها و ناملایمات، بار پروردگارا روزى کن ما را روزه و قیام براى عبادت،...
-
من و تو
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1385 23:57
پروردگارا دست هایم را بگیر و مرا برای تماشای ستارگان محبتت به عرش ببر می خواهم آنها را بشمارم دست هایم را بگیر و مرا با نسیم مهربانیت آشنا کن می خواهم خنکی اش را بر روی گونه هایم حس کنم دست هایم را بگیر و لانه عشق را به من نشان ده می خواهم معشوقان واقعی را ببینم دست هایم را بگیر و درخشش قلب پاک لاله در آبی دریای ایثار...